جوان، شادى و نشاط
محمد سبحانىنیا
یکى از نیازهاى اساسى انسان، شاد زیستن است، زیرا انسان متعادل، خود و جامعه خود را در پرتو آن مىسازد؛ از این رو همه به دنبال شادى اند. البته اگر ما به اطراف خود بنگریم، صحنه هایى از غم و شادى را به وضوح مشاهده خواهیم کرد که هر کدام در جاى خود لازمه زندگى بشر است.
بهار طربانگیز، آبشارهاى زیبا، گلهاى رنگارنگ، سرخى طلوع خورشید، صبح زیبا، نغمه خوانى پرندگان قشنگ، رویش گیاهان، و از طرف دیگر، فصل خزان و برگ ریزان، لحظه غروب خورشید، پژمرده شدن گلها و ریزش شکوفهها، بیمارى و مرگ، تنگ دستى و حوادث تلخ، دو روى سکه زندگى انسان را تشکیل مىدهند.
گاهى غم، و زمانى شادى به سراغ انسان مىآید، اما او فطرتاً از غم گریزان و به شادى متمایل است. در این میان، جوانى که به مرحله شکفتگى، پویایى و نشاط دوران بلوغ پا نهاده، بیش از دیگران به شادى مىاندیشد و آن را با خود آرایى و... ظاهر مىسازد. این حق جوان است که در جامعه شاد باشد و از زندگى خود لذت مشروع ببرد.
قطعاً اسلام که دینى فطرى و تأمین کننده صلاح دنیا و آخرت انسان است، مخالف شادى نیست، بلکه حامى و پشتیبان آن نیز مىباشد.
نظر به اهمیت این موضوع، در این شماره، نقش شادى در همه عرصههاى زندگى، عوامل فرحانگیز و شادى آفرین و دیدگاه اسلام را در باره شادى به بحث مىنشینیم. امیدواریم مورد استقبال جوانان قرار گیرد.
معناى شادى
شاد در لغت، به معناى خشنود، خوش حال، خوش وقت، بى غم، خوش و خرم زیستن، زندگى کردن، و زندگانى کردن، و شادى به معناى شادمانى، خوش حالى، و خوش دلى آمده است.(1) علم روانشناسى تعریفهاى مختلفى از نشاط ارائه کرده است، اما به طور اجمال مىتوان گفت: یکى از جنبههاى هیجان، شادى است که با واژه هایى چون: سرور، نشاط و خوش حالى هم معناست. در این جا به چند تعریف از شادى اشاره مىکنیم:
«شادى، احساس مثبتى است که از حس ارضا و پیروزى به دست مىآید. شادى، عبارت است از مجموع لذتها منهاى دردها. شادى، ترکیبى از عاطفه مثبت بالا و عاطفه منفى پایین است.»(2)
شادکامى و نشاط، حالتى است که از آن به سرزندگى و آمادگى براى پیشرفت یاد مىشود. استاد مطهرى در این باره مىگوید: «سرور، حالت خوش و لذت بخشى است که از علم و اطلاع به این که یکى از هدفها و آرزوها انجام یافته یا انجام خواهد یافت، به انسان دست مىدهد. و غم و اندوه، حالت ناگوار و دردناکى است که از اطلاع بر انجام نشدن یکى از هدفها و آرزوها به انسان دست مىدهد.»(3)
ضرورت شادى
شادى براى انسان، یک امر ضرورى است. در سایه شادى و نشاط، زندگى معنا و مفهوم خاصى پیدا مىکند و دلها به هم نزدیک، و ترس و بدگمانى و ناکامى و نگرانى بى اثر مىگردد. شادى، نه تنها بر روح و روان انسان تأثیر مىگذارد، بلکه جسم او را نیز تحت تأثیر قرار مىدهد، به طورى که گفتهاند: حتى قادر است از رشد و نماى بیمارى سرطان (که در حالت کمون است) پیشگیرى کند.(4) ارسطو مىگوید: شادى، بهترین چیزهاست و آن قدر اهمیت دارد که سایر چیزها براى کسب آن هستند.(5)
در شرایطى که آمار مبتلاین به افسردگى و بیمارىهاى روحى رو به تزاید است، به طورى که گفتهاند: در جهان 415 میلیون نفر از بیمارىهاى روانى رنج مىبرند و در کشور ما پنج میلیون نفر به افسردگى مبتلا هستند(6) و تعداد زیادى از جوانان، به ویژه دانشجویان با این بیمارى دست به گریبان اند، همگان را متوجه رویکرد جدید به موضوع شادى نموده است.
ویژگىهاى افراد با نشاط
در بحث نشاط، این سؤال مطرح است که ویژگىهاى افراد شاد چیست؟ آیا تنها لبخند زدن، نشانه شادى است یا شادى علائم و نشانههاى دیگرى نیز دارد؟
برداشتهاى گوناگونى از شاد زندگى کردن مطرح شده است. ارسطو مىگوید: مردم عادى، لذت را شادى فرض مىکنند. افراد موفق، عملکرد خوب را برابر با شادى مىشمارند و دانشمندان، زندگى متفکرانه و جست و جو گرانه را معادل شادى مىدانند. زنوسیتیومى، بنیان گذار فلسفه رواقى مىگوید: شادى معادل با برآورده شدن آرزوهاست. جان لاک معتقد است که شادى بستگى به تعداد لذات زندگى دارد. همچنین پرفسور مک گیل، شادى را به لذتهاى تمایلاتِ ارضا شده مربوط دانسته است. برتراند راسل مىگوید: رغبت، همگانىترین نشانه انسان شاد است. برخى از مردم هم، خندیدن دائمى و بگو مگو نداشتن در زندگى را شادى مىدانند.(7)
شاید بتوان گفت قدر مشترک همه تعابیر فوق، احساس خوش بختى در زندگى شخصى و رضایت مندى از زنده بودن است که در اصول زیر تجلى مىکند:
1 . قدردانى کردن از خوبى دیگران؛ 2 . دیگران را به خوبى یاد کردن؛ 3 . اعتراف به ارزشهاى خود؛ 4 . دوست شدن با مردم خوب و شاد؛ 5 . لذت بردن از مواهب الهى؛ 6 . زندگى در حال؛ 7 . انتظار شادى از خود و دیگران؛ 8 . دوست داشتن دیگران؛ 9 . چهره گشاده داشتن؛ 10 . خودآرایى و آراستگى ظاهر؛ 11 . وقت شناس بودن؛ 12 . مسئولیت پذیرى؛ 13 . انتقاد پذیرى؛ 14 . رضایت از زندگى؛ 15 . عفو و گذشت.
دین دارى و شادى
بعضى تصور مىکنند نمىتوان هم دین دار بود و هم شادمان، از این رو ناگزیر باید یکى را انتخاب کرد. استاد مطهرى مىگوید: بعضى از مقدس مآبان و مدعیان تبلیغ دین، به نام دین با همه چیز به جنگ بر مىخیزند؛ شعارشان این است: اگر مىخواهى دین داشته باشى، به همه چیز پشت پا بزن، دنبال مال و ثروت نرو، حیثیت و مقام را ترک کن، زن و فرزند را رها کن، از علم بگریز که حجاب اکبر و مایه گمراهى است، شاد مباش و شادى نکن، از خلق بگریز و به انزوا پناه ببر و امثال اینها.(8) وى این نظر را خلاف منطق اسلام مىداند و مىگوید: یکى از مختصات دین اسلام این است که همه تمایلات فطرى انسان را در نظر گفته و هیچ کدام را از قلم نینداخته است، و معناى فطرى بودن قوانین اسلامى، هماهنگى آن قوانین و عدم ضدیت آنها با فطریات بشر است.(9)
برداشت نادرست از آیه «فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً جزاءً بما کانوا یکسبون؛(10) آنها باید کمتر بخندند و بسیار بگریند؛ این جزاى کارهایى است که انجام مىدهند»، باعث شده که عدهاى تصور کنند اسلام با خنده و مظاهرشادى، مخالف و طرفدار گریه و اندوه است؛ در حالى که آیه فوق در مورد شادى خاصى است که منافقان به منظور تضعیف اراده مسلمانان از خود نشان مىدادند؛ کسانى که از شرکت در جنگ تبوک سرپیچى کردند و با عذرهاى واهى در خانههاى خود نشستند و دیگران را هم دلسرد و منصرف مىنمودند و مىگفتند: در این گرماى سوزان تابستان به سوى میدان نبرد حرکت نکنید. آنان از این عمل خود، خوش حال بودند و قهقهه سر مىدادند و بسیار مىخندیدند. قرآن مجید به منافقان اخطار مىکند که باید کم بخندند و بسیار بگریند؛ گریه براى آینده تاریکى که در پیش دارند. از این رو در آخر آیه مىفرماید: این جزاى اعمالى است که آنها انجام مىدادند.(11) نتیجه این که آیه فوق، در صدد نفى شادى به صورت مطلق نیست.
آیه دیگرى که ممکن است شاهدى براى مذمت شادى تلقى شود، درباره داستان قارون است که از زبان قومش مىفرماید: «اذ قال له قومه لا تفرح ان الله لا یحب الفرحین؛(12) به خاطر بیاور هنگامى که قوم قارون به او گفتند: این همه شادى مغرورانه مکن که خداوند شادى کنندگان را دوست ندارد»، در حالى که این آیه نیز، شادى خاصى را مذمت کرده و آن، شادى مستانه و مغرورانه است که با گناه، غفلت و فساد همراه است.
شادى در سیره معصومان
موضوع شادى به عنوان یکى از نیازهاى اساسى آدمى و عنصرى تأثیر گذار در زندگى، همواره مورد توجه پیشوایان دینى قرار گرفته است، به طورى که امیر مؤمنانعلیه السلاماین حالت عاطفى را به «فرصت» تعبیر کرده است: «اوقات السرور خلسة؛(13) مواقع شادمانى، فرصت است»؛ یعنى فرصتِ اندوختن توانایى و نشاط بیشتر. آن حضرت یکى از صفات مؤمنان را چهره بشاش و شاد داشتن دانسته و فرموده است: «المؤمن بِشره فى وجهه و حزنه فى قلبه؛(14) شادى مؤمن در چهرهاش و اندوهش در دلش است.»
امام علىعلیه السلامخود به این صفت آراسته بود. استاد شهید مطهرى در این باره مىگوید: «على، مردى بود بشاش، بر خلاف مقدس مآبهاى ما که همیشه از مردم دیگر بهاى مقدسى مىخواهند، همیشه چهرههاى عبوس و اخمهاى در هم کشیده دارند و هیچ وقت حاضر نیستند یک تبسم به لبشان بیاید؛ گویى لازمه قدس و تقوا، عبوس بودن است. مؤمن، اندوه خودش را در هر موردى در دلش نگه مىدارد، وقتى با مردم مواجه مىشود، شادىاش را در چهرهاش ظاهر مىکند. علىعلیه السلامهمیشه با مردم با بشاشت و با چهره بشاش رو به رو مىشد؛ مثل خود پیغمبر. علىعلیه السلامبا مردم مزاح مىکرد مادام که به حد باطل نرسد؛ همچنان که پیغمبر مزاح مىکرد. یگانه عیبى که براى خلافت به علىعلیه السلامگرفتند این بود که گفتند: عیب علىعلیه السلاماین است که خنده روست و مزاح مىکند؛ مردى باید خلیفه شود که عبوس باشد و مردم از او بترسند.»(15)
پیشوایان دین در تقسیم بندى اوقات و نظم روزانه، براى مسرت و شادى جایگاه خاصى در نظر گرفتهاند. امام رضاعلیه السلاممىفرماید: کوشش کنید اوقات روز شما چهار ساعت باشد: ساعتى براى عبادت و مناجات با خدا، ساعتى براى تأمین معاش، ساعتى براى معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانى که شما را به عیبهایتان آگاه سازند و در باطن به شما خلوص دارند، و ساعتى را هم به تفریحات و لذایذ اختصاص دهید و با این بخش از زندگى، قادر خواهید بود آن سه بخش دیگر را به خوبى انجام دهید.(16)
در این حدیث، به نکته مهم تربیتى و روان شناختى اشاره شده و آن، تأثیر نشاط و شادمانى در آمادگى روحى و روانى انسان است، زیرا آدمى در پرتو شادمانى، با نیرویى مضاعف به فعالیتهاى روزمره خود مىپردازد.
آن حضرت در حدیثى دیگر مىفرماید: از لذایذ دنیوى (که قطعاً یک مورد از آنها شادمانى است) نصیبى براى کام یابى خویش قرار دهید و خواهشهاى دل را از راههاى مشروع و حلال بر آورید، اما در این کار به مردانگى و شخصیت شما آسیب نرسد و زیاده روى نکنید. در این صورت با استفاده از لذایذ دنیوى، بهتر به امور دنیاى خویش موفق خواهید شد.(17)
اقسام شادى
نکته مهم و اساسى آن است که اسلام هر گونه شادى را تأیید نمىکند، بلکه براى آن حد و مرزى قائل است. هر چند شادى یک هیجان طبیعى براى انسان قلمداد مىشود و از این حیث نمىتوان آن را نوع نوع کرد، اما با توجه به عامل پدید آورنده، انگیزه شادى، موقعیت زمانى و مکانى و عوارض دیگر، چه بسا بار مثبت و منفى پیدا مىکند. از این رو با نگرش دینى، شادى به دو قسم پسندیده و ناپسند تقسیم مىشود:
الف) شادى پسندیده
از نگاه دین، شادى پسندیده آن است که جهتگیرى الهى داشته باشد و یا مقدمهاى براى انجام وظایف شرعى باشد، چون طبق نظام ارزشى اسلام، مطلوب واقعى، تقرب به خداست و همه حرکات و سکنات و افعال انسان باید در راستاى آن انجام گیرد تا تکامل حاصل گردد. با توجه به معیار کلى گفته شده، مىتوان براى شادى پسندیده ویژگىهاى ذیل را بر شمرد:
1 . همراه با گناه نباشد؛ 2 . با غفلت از خدا مقرون نشود؛ 3 . اعتدال و میانه روى در آن رعایت گردد.
اینک به چند نمونه از شادىهاى پسندیده اشاره مىکنیم:
1 . شادى در وقت اطاعت خدا: بهترین شادى براى مؤمن، لحظهاى است که خدا را بندگى و اطاعت کرده و از این که توفیق انجام تکالیف را به دست آورده، احساس خوش حالى مىکند. امام علىعلیه السلاممىفرماید: سرور المؤمن بطاعة ربّه و حزنه على ذنبه؛(18) شادى مؤمن به طاعت پروردگارش، و غمش بر گناه و عصیان است». پیامبر اکرمصلى الله علیه وآلهدر وصیت خود به امام علىعلیه السلامفرمود: اى على! براى مؤمن در دنیا سه خوش حالى است: دیدار با برادران دینى، افطار از روزه، و شب زنده دارى در آخر شب.(19) شخصى شادمان و مسرور خدمت امام جوادعلیه السلامرسید، حضرت فرمود: چیست که تو را شاد مىبینم؟ عرض کرد: از پدرت شنیدم که مىفرمود: بهترین روزى که سزاوار است بنده خدا در آن روز شاد باشد روزى است که توفیق خدمت و دستگیرى از برادران مؤمن نصیب او گردد و امروز من موفق شدم به ده نفر از برادران فقیر بخشش نمایم. حضرت فرمود: «به جان خودم سوگند، تو شایسته این شادى هستى. اگر آن انفاق خود را به وسیله منت گذاشتن نابود نکرده باشى.»(20)
2 . شادى براى احیاى حق: امام علىعلیه السلامدر نامه خود به عبد الله بن عباس مىفرماید: «شادى تو باید براى احیاى حق یا نابودى باطل باشد.»(21)
3 . شاد کردن دیگران: اگر کسى بتواند با چهره گشاده و لبخندى صمیمى، غمى را از دل دوستش بزداید، با این کار، علاوه بر این که خود به نشاط رسیده، عبادت خدا را نیز به جا آورده است. امام کاظمعلیه السلامبه یکى از کارگزاران مىنویسد: «به درستى که زیر عرش خدا سایهاى است که ساکن نمىشود در آن مگر کسى که کار خیرى را براى برادر دینى اش انجام دهد، یا گرفتارى او را رفع و یا قلبش را شاد نماید.»(22)
امام صادقعلیه السلاممىفرماید: «کسى که از چهره برادر دینى اش رنج و اندوهى را بردارد، خداوند به پاداش آن، ده حسنه در نامه اعمالش مىنویسد».(23) در روایتى دیگر امام باقرعلیه السلاممىفرماید: «در نزد خدا، عبادتى محبوبتر از شاد کردن مؤمنان نیست».(24) روایات در این باره زیاد است، به طورى که در کتابهاى روایى باب مخصوصى به این موضوع اختصاص یافته است.
البته شاد کردن دیگران از راههاى مختلفى انجام مىگیرد؛ گاهى با توجه کردن، نگاه کردن، محبت ورزیدن، کلامى را به زبان آوردن و یا دادن هدیهاى، مىتوان شخصى را مسرور کرد و گاهى با قرض دادن و کمک مالى کردن، مىتوان خاطرى را خرسند ساخت. احادیث فوق، تمام مراتب را در بر مىگیرد.
خواهى چو خلیل کعبه بنیاد کنى
وان را به نماز و طاعت آباد کنى
روزى دو هزار بنده آزاد کنى
بِه زان نبود که خاطرى شاد کنى
البته واضح است که شاد کردن دیگران وقتى عبادت است که از راه گناه و غیر مجاز انجام نگیرد.
4 . شادى در روزهاى شادى معصومان: یکى از شادىهاى پسندیده، تشکیل مجالس جشن و سرور به مناسب موالید ائمه معصومینعلیهم السلاماست. امام رضاعلیه السلامبه ریان بن شبیب فرمود: «اگر دوست دارى در درجات عالیه بهشت با ما باشى، به حزن ما محزون و به شادى ما شاد باش.»(25)
ب) شادى ناپسند
بعضى شادىها که با هدف تکاملى انسان سنخیت ندارد و یا با گناه، لهو و لعب، اتلاف وقت، هیجان کاذب و اذیت و آزار دیگران توأم است، از نظر شرع مقدس، مذموم و ناپسند است. در این جا به مهمترین آنها اشاره مىکنیم:
1 . شادى از طریق گناه: کسى که با گناه و معصیت خدا به شادى بپردازد، با این کار دو عمل زشت انجام داده است: یکى، خودِ معصیت، و دیگرى شادى به گناه. امام علىعلیه السلاممىفرماید: «شادى به گناه، از انجام آن زشتتر است.»(26)
2 . شادى در برابر افراد محزون: شادى در برابر فرد مصیبت زده و غصهدار، دور از ادب و جوانمردى است. امام حسن عسکرىعلیه السلاممىفرماید: «از ادب انسانى دور است که آدمى در برابر افراد محزون، اظهار شادى کند.»(27)
گر لب پر خنده دارى شادمان باش ولى
ترک شادى کن چو دیدى چشم گریان کسى
3 . شادى تمسخرآمیز: یکى از شیوههاى مستکبران در برابر حق طلبان، شادى تحقیرآمیز به منظور تضعیف روحیه آنان است؛ همان گونه که فرعون در مواجهه با معجزات روشن حضرت موسىعلیه السلامخندید و شادى ظاهرى خویش را اظهار کرد.(28)
4 . شادى در برابر لغزش دیگران: بعضى افراد با دیدن لغزش دیگران یا وقوع حادثهاى مانند زمین خوردن یا تپق زدن فرد در سخن گفتن، خوش حال و شاد مىشوند. این شادى از نظر اسلام، مردود است. امام علىعلیه السلاممىفرماید: «به لغزش دیگران خوش حال مشو، زیرا تو نمىدانى که زمانه با تو چه خواهد کرد».(29) تجربه نیز این موضوع را ثابت کرده است کسى که به دیگران خندیده، دیگران نیز بر او خندیدهاند.
5 . شادى مغرورانه: افراد کم ظرفیت، با دست یابى به مال و ثروت و مقام، چنان به شادى مىپردازند که از خود بى خود مىشوند. این نوع شادى، ناپسند است، چون حاکى از غرور و غفلت مىباشد. قرآن کریم مىفرماید: «اگر آدمى را پس از محنت، به نعمتى رساندیم، مىگوید: دوران زحمت و رنج به سر آمد و در این حال، سرگرم شادمانى و فخر فروشى مىگردد.»(30)
6 . شادى با حرکات موزون: یکى از شادىهاى ناروا، شادى با رقص و سوت و دست زدن در مجالس لعو و لهب و شهوتآمیز همراه با مفاسد و گناهان دیگر است. البته به نظر اکثر فقها، اگر کف زدن به نحو غنایى نباشد؛ مثلاً تشویق کردن کسى، اشکال ندارد؛ اما اگر شکل غنایى به خود بگیرد، از نظر شرع، گناه محسوب مىشود. رقص نیز اَشکال مختلفى دارد؛ مانند: رقص مفسدهانگیز و بدون مفسده، رقص مختلط با نامحرم و رقص مردان در جمع مردان و زنان در جمع زنان و...، که هر یک احکام جداگانهاى دارند و باید هر کس نظر مرجع تقلید خود را در مورد آن جویا شود.
موضوع مطلب :